جدول جو
جدول جو

معنی دندان افشاندن - جستجوی لغت در جدول جو

دندان افشاندن
(سَ / سِ وَ دَ)
دندان فشاندن. دندان افکندن. دندان ریختن:
تا زبان شکل است شمشیرش همه شیران رزم
بس که دندانها ز بیم آن زبان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ کَ دَ)
دندان فشردن. مقاومت و پافشاری کردن: مادرش زره بر وی راست می کرد...و می گفت دندان افشار با این فاسقان تا بهشت یابی چنانکه گفتی به پالوده خوردن فرستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 178). رجوع به دندان فشردن و دندان فکندن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ بَ اُ دَ)
دندان فکندن: اسداس، دندان افکندن شتر به هشت سالگی. (منتهی الارب). رجوع به دندان شکستن شود
لغت نامه دهخدا